فرهنگ های قومی، ریشه در تعصب آگاهانه و تعهدِ تاریخی ساکنان یک جغرافیای واحد دارند. آن ها برای پاسداری از میراث ناملموس خود، نیازمند گفتگو هستند. وقتی به فرهنگ در همه ی ابعاد اجتماعی آن می پردازیم نیاز است تا عنصری به نام زبان گفتگو برای آن ترسیم بشود و چه بستری وسیع تر از هنر.ِ در واقع هنر زبان گفتگوی فرهنگ است. گاهی هنر موسیقی – با کالم و بی کالم – گاهی عطر غذای محلی، گاهی طراحی و نقاشی و عکس و فیلم از موضوع یا پدیده ای خاص، گاهی ثبت برشی از زندگی بر روی فرش و گبه، گاهی، گاهی، گاهی… همه ی این هنرها مانند پلی مطمئن و امانتدار به کار گرفته می شوند تا مفهومی – حتی خرد و کوچک – از آن فرهنگ را به دیگر مردمان آن سرزمین یا دیگر ساکنان این کره خاکی برساند. خیلی وقتها قرارً نیست دقیقا بدانیم هنرمند در حال بیان چه نکتهای از فرهنگ حاکم بر جامعه کوچک خود اوست. فقط پس از دیدار یا شنیدار آن هنرنمایی، درگیر دیگر روایت ها میشویم و مابقی را در تخیل خود به بازآفرینی مینشانیم. استحاله ای که پس از دیدارهای هنری در جان مخاطب رخنمون پیدا میکند، همانِ هدفمندی آگاهانه ی هنرمند است برای انتقال مفاهیم. یک نمونه از این دهلیزهای گفتگو، حضور هنرمندان عرصه موسیقی اقوام ایران زمین در گرگان و صحنه تالار فخرالدین اسعد گرگانی است. گروه موسیقی حیدو به خوانندگی حیدو (حیدر) هدایتی از بوشهر، دومین گروه موسیقی جنوبی است که به ایجاد ارتباط با هنر دوستان و فرهنگمداران گرگانی پرداخته است. اجرای سعید شنبهزاده در سال ۱۳۸۱ بر روی همین صحنه، خاطراتی زالل، شیرین و لبریز
الهام از موسیقی جنوب بود. دمام و نی انبان در کنار دهل و سنج شیفتگی و حیرانی خاصی را به مردم
ارائه داد. آن اجرای قوی و به یادماندنی به قدری جذاب و موثر بود که هنوز پس از ۲۲ سال مردم این منطقه به نیکی و نکویی از آن به عنوان یک اثر شفاف و دلنشین هنری، یاد میکنند. هنر سوای از هر نگاه منتقدانه و مفهومی خاصی، نیازمند مخاطب است. گاهی مخاطب به هنرمند میگوید که ذائقه ی امروزی جامعه چیست و کجا باید برود و گاهی هنرمند پنجرههایی تازه را برای تماشای یک فرهنگِ غنی رو به چشم جسم و جان مخاطب میگشاید
اجرای گروه حیدو در گرگان دارای شاخصهای ویژه ای بود:
نخست آن که آداب و رسوم مردم خونگرم جنوب در قالب های اشعار ناب، موسیقی کهن الگو و همچنین فیلمهای کوتاه و زیبا و غنی از آن خطه اجرا شد. دوم آن که مخاطب شمال شرقی کشور نشان داد فرهنگ، سیالترین دستآورد اجتماعی انسان است. همزاد پنداری در هنگام همسرایی با حیدو، نشانگر آن بود که مخاطب فهیم و هنردوست منطقه، قبل از حضور حیدو در گرگان، خود را برای همراهی و پذیرش آواها و نواهای موسیقی جنوبی ایران، آماده کرده است. شگفتی گروه و خواننده محترم در هنگامه ی مواجهه با مردمی که بیشتر ترانه ها را با آنها همخوانی میکردند قابل مشاهده بود. سوم آن که موسیقیهای محلی، وام گرفته از جغرافیای ساکنین آن است. به طور مثال مردم شمال به بازآفرینی صدای نسیم در نیزارها میپردازند و ما در این خطه شاهد حضور نی نوازان بسیاری هستیم. در جنوب کشور نیز اهالی بومی و هنرمند به تکرار برخورد صدای آب با بلم پرداخته و با دهل آن را می زنند. چهارم آن که هم گروه موسیقی فولکلوریک و هم مخاطب داناگر نشان دادند وقتی که اصالت در یک ثر هنری باشد، آن را همچون میراثی گرانبها حفظ کرده و به نسلهای بعدی خود انتقال میدهند. حضور افراد مسن در کنار جوانان و نوجوانان آینهای زیبا بود تا حیدو هدایتی بداند که باید این مسیر بسیار سخت – اما موثر را – متعهدانه ادامه دهد. او که دل سپرده ی الالییهای مادر، شعرها و آوازهای پدر و همچنین صدای دلنشین ساز نی امبان دایی خود هست، به آرامی و عمیق درک خواهد کرد که چه رسالت عظیمی را با خود حمل کرده و باید به انجام برساند. پنجم آن که دل سپردن به فرهنگ غنی قوم خود، شنیدار و مراقبت از واژهها و گویشها و صداهای جغرافیای پیرامونی با ایجاد بستری به نام آهنگ، تنظیم صحیح و جان افزا و بهرهوری از آالت موسیقی نسبتا مدرن و غربی در کنار تعدادی از آالت موسیقی ایرانی – نه جنوبی صرف – نشان داد که تلفیق سازها و انتخاب صحیح اشعار بومی میتوانند به درستی جای خود را در ذهن عمومی جامعه به قدری باز کند که آن را به عنوان یک غربت اندوهی دلپذیر – یا همان نوستالژی – بپذیرند. تکرار عامدانه ی بعضی کلمات در اشعار و رنگ آمیزی صدا – با بهره گیری خاص از گام مینور در بیشتر قطعات – در ساز و آوازها تداعی کننده ی نسیم های دل انگیز روزها شب های جنوب و موج های سرگردان دریای عمان و خلیج تا همیشه فارس است. نورپردازی خوب در کنار پخش کلیپ هایی مفهومی از زندگی روزمره، ساده و گاهی رمزگزاری شده در منطقه ی زیبای جنوب کشور به عنوان عنصر بصری کنسرت، به تسریع در ارتباط و ایجاد مفاهمه ی مشترک کمک موثری کرد. ششم آن که شاید در نگاه من به عنوان یک مخاطب تخصصی موسیقی فلکلور، جای سازهای بادی غربی با نی انبان، کمانچه با قیچک، گیتار با رباب و طبل کوچک با دمام و دهل عوض شده بود و اصالت واقعی را از یک اثر ناب گرفته بود؛ اما در کنار مخاطب رو در
رو با اثر دریافتم که میشود پازلی جدید، عامه فهم و به روز را با استفاده ی ابزاری از هر آلت موسیقی ساخت.
وقتی موسیقی در خدمت ارائه یک اصالت واقعی قرار میگیرد، نتیجهاش آن میشود که مردم گرگان به احترام گفتگوی فرهنگی هنری در سالن حاضر میشوند، لذت میبرند و در نهایت از گروهی که شهرشان را پس از تهران به عنوان نخستین مقصد الیق اجرا دانسته، تشکر و تقدیر میکنند. از هنرمند گران جان، حیدو هدایتی برای اجرای قطعه ی ماندگار بلوچی، با ادای درست واژگان آن خطه صمیمانه سپاس گزارم که بار دیگر جان و روانم را به شیدایی دعوت کرد. هدایتی خودش یک دان – به لهجه ی جنوبی یعنی مروارید بزرگ، درخشان و بی نقص – بر روی صحنه بود. نه تنها صحنه که برای این آب و خاک و این سرزمین. امید آن دارم که حیدو هدایتیهای ایران تکثیر بشوند، انتشار بیابند و حافظان فرهنگ و هنر راستین میهنم باقی بمانند. ایمان دارم ایران سرافراز ما به وجود این جوانان ریشهدار و عاشق افتخار میکند و میبالد چون ما. خواستم تا از طرف مردم هنرشناس گرگان زمین در جمله پایانی خود به حیدو هدایتی بگویم که درود ما را به پیرمرد
شاعر شعر قشنگ برسان و بگو که حیدو در گرگان، این شعر را خیلی قشنگ خواند ، خیلی خیلی قشنگ.
حسین ضمیری
شاعر و پژوهشگر فرهنگ عامه گرگان
منتشر شده در روزنامه گلشن مهر / چهارشنبه 30 آبان ماه 1403